سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به عمار پسر یاسر فرمود ، چون گفتگوى او را با مغیره پسر شعبه شنود . ] عمار او را واگذار ، چه او چیزى از دین بر نگرفته جز آنچه آدمى را به دنیا نزدیک کردن تواند ، و به عمد خود را به شبهه‏ها در افکنده تا آن را عذرخواه خطاهاى خود گرداند . [نهج البلاغه]
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» شب مجنون

یک شبی مجنون نمازش را شکست 
بی وضو در کوچه لیلا نشست 

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود 

سجده ای زد بر لب درگاه او 

پر ز لیلا شد دل پر آه او 

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای 

بر صلیب عشق دارم کرده ای 

جام لیلا را به دستم داده ای 

ون در این بازیشکستم داده ای

نیشتر عشقش به جانم می زنی 

دردم از لیلاست آنم می زنی 

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن 

من که مجنونم تو مجنونم مکن 

مرد این بازیچه دیگر نیستم

 این تو و لیلای تو ... من نیستم 

گفت: ای دیوانه لیلایت منم 

در رگ پیدا و پنهانت منم 

سال ها با جور لیلا ساختی 

من کنارت بودم و نشناختی 

عشق لیلا در دلت انداختم 

صد قمار عشق یک جا باختم 

کردمت آوارهء صحرا نشد 

گفتم عاقل می شوی اما نشد 

سوختم در حسرت یک یا ربت 

غیر لیلا بر نیامد از لبت 

روز و شب او را صدا کردی ولی 

دیدم امشب با منی گفتم بلی 

مطمئن بودم به من سرمیزنی 

در حریم خانه ام در میزنی 

حال این لیلا که خوارت کرده بود 

درس عشقش بیقرارت کرده بود 

مرد راهش باش تا شاهت کنم 

صد چو لیلا کشته در راهت کنم



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هیچکس ( چهارشنبه 88/1/26 :: ساعت 5:17 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بیابان
شب مجنون
سخنان بزرگان در مورد حسین(ع)
آیا شیطان وجود دارد؟
دوستی
[عناوین آرشیوشده]