سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه آدمی خوراکش را کم کند، درون شپر نور گردد [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» این هم معشوق زمینی حضرت حافظ

این هم زندگینامه کوتاه از حافظ

شمس الدین محمد ملقب به لسان الغیب غزلسرای بزرگ و نامی ایران در قرن 8 میزیست. تاریخ دقیق ولادت وی مشخص نیست شاید حدود سال 727 ،پدرش بهاالدین بازرگانی اصفهانی بوده و مادرش اهل کازرون شیراز بوده و خیلی زود در ایام کودکی پدر شمس الدین محمد از دنیا رفت. بعد از مرگ پدر، برادران که هر کدام بزرگتر از او بودند به سویی روانه شدند و شمس الدین با مادرش در شیراز ماند و روزگار آنها در تهیدستی می گذشت. پس از آن حافظ با مادرش زندگی سختی را در پیش گرفت و برای کسب نان به کارهای سخت و توانفرسا پرداخت و به سختی به تحصیل علوم پرداخت و در مجالس درس علما و بزرگان زمان خود حضور یافت.و چون در ایام جوانی حافظ قرآن بود حافظ تلخص کرد. حافظ را لسان الغیب و ترجمان الاسرار نیز خوانده اند. شهرت اصلی وی بیشتر در غزلسرایی است، هر چند که او چندین قصیده عالی و چند منظومه کوتاه و محکم و نیز رباعیات،قطعاتی نیز سروده است وفات وی در شصت و چند سالگی در سال 792 یا 791 که اوایل قرن 8 بوده است اتفاق افتاد .و پس از وفاتش شخصی به نام محمد گلندام که یکی از شاگردان و یاران اوبود اشعار وی را جمع آوری کرد.
دیوان حافظ اولین بار در سال 1791 میلادی برابر با 1169 شمسی در کلکته در 157 برگ و در قطع رحلی به چاپ رسیده است و از آن پس به دفعات در هند و پاکستان و ایران با شکلهای مختلف و تصحیح های گوناگون چاپ و منتشر گردیده است.

 

 

 

بر نیامد از تمنای لبت کام هنوز  

بر امید جام لعلت دردی آشام هنوز

روز اول رفت و دینم بر سر زلفین تو

تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز                 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هیچکس ( پنج شنبه 86/8/17 :: ساعت 7:59 عصر )
»» غزل های ترنم گونه

میخوام از یه چیزی حرف بزنم  که عین آسمون صافه

عین دریا بزرگه

عین خورشید تکه

عین ستاره زیبا

عین یه دوست با وفا

چیزی که ترنم وجودش باعث میشه غزلهای زیادی از دلا در بیاد

میخوام از دنیای صاف وزلال رفاقت بگم که این روزا خیلی پیدا کردنش سخت شده

میخوام بگم غزل هام خیلی غمگینن چون دوستی کمرنگ شده

بگم ترنم چشمم کم شده چون اسم دوست کوچیک شده

بگم تموم وجودم غزله اما غزل غصه چون دوستی نمیبینم

بگم ترنم صداها سیاهه چون دوست سفیدی وجود نداره

بگم غزل دوستی تو وجودم خفه شده چون دوست ارزون شده

بگم ترنم خیالم بی اساس شده چون برا دوست اساسی نمونده

بگم غزل0000000000

(غزل ای ترنم درونی بگو هر آنچه باید دلم بگوید ونمیتواند)

                     (دوستی گرا نبهاست اما دوست منبع این گرانبهایی)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هیچکس ( یکشنبه 86/7/22 :: ساعت 6:14 عصر )
»» تا حالا شده

تا حالا شده دلت اینقدر بگیره که از خودتم خسته بشی

تا حالا شده اینقدر از خودت دور شی که خودتو نشناسی

تا حالا شده چیزایی رو نفرین کنی که تو سر نوشتت تاثیر بد گذاشته

تا حالا شده از ته دل از خودت بدت بیاد

تا حالا شده عذاب کاری رو بکشی که نباید انجام میدادی

تا حالا شده منتظر یه معجزه باشی

تا حالا شده از خدا یه چیز غیر محال بخوای

تا حالا شده .................

نمیدونم برای کی این چراها معنی داره ولی میدونم که جواب اینارو همتون بلدین مطمئنم. اما جواب اینارو چی فقط با تمام وجود بگو:

تا حالا شده برا آقا مهدی تو خلوت خودت اشک بریزی؟

تا حالا شده برا ظهورش نذر و نیاز کنی؟

تا حالا دلت بجز خودت برا اون گرفته؟

تا حالا چند بار بدون نیاز صداش زدی؟

تا حالا ازخدا بجز خواستهای خودت چند بار سلامتی آقا رو خواستی؟

تا حالاشده یه شب تو تموم زندگیت تا صبح بیدار باشی و براش دعا کنی؟

تا حال شده بری در موردش تحقیق کنی ببینی ایشون اصلا کیه؟

چند نفر اسم مادر ایشونو میدونن؟

چندنفر میتونه بگه ایشون رو میشناسه؟

آه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه از این دنیای پست وناچیز

آهای مردم به خدا قسم این دنیا پایان داره فکر اون دنیا باشید

آهای اهل عالم همه بدونید بجز آقام مهدی هیچکی نمیتونه بیاد نجاتتون بده

منم جز اونایی هستم که جواب اون سوالای اول رو خیلی بهتر میدونم

خدایا تو رو قسمت میدم به حق امام زمان ما رو ببخش و نیامرزیده از دنیا نبر

التماس دعا

بنده حقیر درگاه خدا(هیچکس)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هیچکس ( شنبه 86/7/14 :: ساعت 11:1 عصر )
»» فقط اونایی که عاشقن بخونن

بنام حضرت دوست           که هر چه هست از اوست

 

نمیدانم با کدامین جمله آغاز کنم که هر آنچه که وجود دارد را بگویم یا آنکه حداقل آنچه که در حد یک انسان است بیان کنم اما این را به خوبی میدانم از هر که و از هر جا بگویم آخرش به او میرسد به او که آخر همه چیز است.

به او که با بودنش نه منی هست و نه تویی به او که زیباست اما خفته دریاست اما خاموش آسمان است اما بسته عشق است اما در غربت عاشق است اما تنهاصاحب است اما دور از ملک خود و بهتر است بگویم او هست که ما هستیم اما حال که او نیست ما چرا هستیم؟آیا جز این است که ما باید زجر نبودنش را تحمل کنیم.

 

 

بسه دیگه چرا اینقدر خودمو باهات غربیه نشون میدم منم بندت ...

 

منم همونیکه همیشه صدات میزنه-التماست میکنه

منم همونیکه منتظر پایان انتظاره

منم همونیکه به خدا التماس میکنم انتظار تموم شه

منم همونیکه همیشه یادتم

اه مردم دیگه بزار اسم قشنگتو صدا بزنم آقا

پدرم *سرورم*همه دار وندارم تو این دنیا

مهدی جان مهدی جان مهدی جان مهدی جان....

آقا تو رو قسمت میدم به هرچی مقدسات عالمه که ما رو فراموش نکن* آقا جان به اسم با برکتت قسم خیلی بهت محتاجم* دلیل همه چی منم یکی از کوچیکترین چیزایی قرار بده که از روش رد میشی آقا دلم داره میترکه

آقا جان قسمت میدم به جان زهرا نذار بدون دیدن روی ماهت برم قعرجهنم *آقا با همین اشکایی که الان داری میبینی برات دعا میکنم سلامت باشی* آقا تورو قسمت میدم به جان عزیزت حسین که اون ور این حرفا منو شفاعت کنی *آقا همه بهت احتیاج دارن آقا تو رو قسمت میدم به جان اونی تشنه لب رفت پیش اربابش منو رها نکن*

آقا آقا آقا...........

نمیدونم این درد دله یا چیز دیگه ای اما اصلا برام مهم نیست بقیه چی فکر میکنن فقط این مهم که تو میدونی دارم از ته وجودم التماست میکنم *آقا اگه اشک بندت برات مهمه به همین اشکا قسمت میدم منو هیچ وقت به حال خودم رها نکنی *آقا جان دلم گرفته از همه چی نمیدونم باید کجا برم اینقدر پیش خدا روسیام که نمیتونم ازش چیز دیگه ای بخوام پس خودت برام پادرمیونی کن*

 

 

آقا پر شدم از این همه دروغ بسه دیگه تو رو جان علی بیا راحتمون کن* بیا پا رو سرم بذار و همه چیزو درست کن* آقا یه چیزی بهم بگو بذار همینطوری تو خودم آب نشم *آقا بذارخاکی باشم که جای پات جا میذاره آقا ...........

 

آقا تو دل سیاهی این شب یه قول بهت میدم هیچ وقت این جمله رو فراموش نکنم(اللهم اجعل لولیک فرج)

دیگه هیچی نمیگم چون تا اینجاش از دل بود میترسم بقیش با حال و هوای دنیوی قاطی بشه

 

ای کسایی این مطلب رو میخونید به جان آقا مهدی این مطلب رو فقط برای نورگرفتن ومتبرک شدن چشای شما با دیدن اسم آقام نوشتم وراحت شدن خودم نه چیز دیگه ای

 

(یا علی)

التماس دعا



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هیچکس ( جمعه 86/7/6 :: ساعت 11:41 عصر )
»» ای دنیا

برای من نوشته گذشتها گذشته

تمام قصه ها هوس بود

برای او نوشتم برای تو هوس بود ولی برای من نفس بود

کاشکی خبر نداشتی دیوونه نگاتم

یه مشت خاک ناچیز افتاده  زیر پاتم

کاشکی صدای قلبت نبود صدای قلبم

کاشکی نگفته بودم تا وقت جون دادن باهاتم

نوشته هر چه بود تموم شد

نوشتم عمر من حروم شد

نوشته رفته ای ز یادم

نوشتم شمع روبه بادم

نوشته در دلم هوس مرد

نوشتم دل توی قفس مرد

کاشکی نبسته بودم  زندگیمو به حرفات

کاشکی نخورده بودم به سادگی فریب حرفات

((((((((((((((ای کاش فریب این دنیا رو نمیخوردیم)))))))))))))))))))



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هیچکس ( پنج شنبه 86/7/5 :: ساعت 5:17 صبح )
<      1   2   3   4      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بیابان
شب مجنون
سخنان بزرگان در مورد حسین(ع)
آیا شیطان وجود دارد؟
دوستی
[عناوین آرشیوشده]